- ۱۵ مهر ۰۰ ، ۲۲:۲۰
- ۰ نظر
•کپشن مهمتر است• 🌱
________
نمیدانم کجای کار میلنگد
که انگار هر چقدر فریاد بزنیم، سبک نمیشویم !
حجم عظیمی از غم جمع شده در سینهمان و سنگینی میکند.
انگار احساسات یک طایفه را کشتهایم و آنها را از اشک ریختن منع کردهایم.
انگار بیگناهی را از آزادی محروم کردهایم و اکنون پشیمانی معنایی ندارد !
نمیدانم دست چه کسی را نگرفتهایم،
هنگامی که داشت در درهی ناامیدی سقوط میکرد.
از صدای کدام گنجشک روی دیوار که ذوقِ سرودن داشت، لذت نبردهایم.
قلب کدام یک از موجودات را اهلی نکردهایم یا روح کدام گیاهِ لطیف، با بودنِ ما پژمرده شده است !
نمیدانم اما انگار هزاران بار نفرین شدهایم ...
انگار در چشمِ کسانی که دوستمان دارند، منفوریم !
انگار جهان پر است از همه چیز و ما تهی از همهی آنها ...
ظاهرمان میخندد، اما رگههای سردرگمی در چشمانمان میدرخشد !
اشکها درونمان تهنشین میشوند،
سنگینتر میشویم
و در گودالی عمیقتر فرو میرویم ...
تقلا میکنیم به قهقرا نرویم !
دست و پا میزنیم که
حالمان را خوب نگه داریم !
اما هرگز نمیدانیم که انتهای این مسیر به کجا ختم میشود ...
هرگز نمیفهمیم برای رسیدن به چه چیزی، از تمامِ خودمان در حالِ گذشتنیم ...!
#مونس_آهنگری ✍
.
کپی با ذکر نام 🌸