دلیلی برای زندگی
همهی ما روزهایی را در زندگی داریم که باید خودمان را از قعرِ تمام روزمرگیها و مشکلات بیرون بکشیم و به فکر ساختن طنابی از جنس امید و به دنبالش حرکت کردن باشیم که راه نجاتی برایمان بشود. درست همانجاست که عیار مسئولیت پذیریمان مشخص میشود. اگر این مسئله بابِ میل ما نباشد و بخواهیم از زیر بار آن شانه خالی کنیم و سوختن را به ساختن ترجیح دهیم. واقعیتهای اطراف، سیلیِ محکمی درِ گوش ما میخوابانند و آن وقت دیگر بلند شدن سختتر خواهد شد. در این موقعیت هم مثل همیشه انتخاب با ماست. این ادامه دادنها گاه به پیروزی ختم میشود و گاه به دلیل شناخت کمی که نسبت به خود داریم، ما را در اعماق تاریکتری از زندگی فرو میبرد. آنجاست که باید به دنبال طنابی ضخیمتر و علتی دقیقتر برای ادامه دادن باشیم.
علتهایی که متناسب با معیارهای شخصی هر فرد و چالشهایی که با آن دست و پنجه نرم میکند انتخاب میشود.
میخواهم بگویم که اگر من روزی قدرتِ انتخاب داشتم که برای خودم، راه نجاتی دست و پا کنم!
اولین کاری که میکردم این بود که وجودم را از بندِ تمام علایق و تعلقها رها کنم.
دومین کاری که بعد از آن میماند
زیستن بود،
کمی زیستن...
مثل رها شدن از همه چیز
و نوشتن چند سطر از افکارم،
یاد گرفتن چیزی که تا به حال نمیدانستم، و یا گوش سپردن به نجوایِ یک موسیقی که برایم روزنهای نور خواهد شد در تاریکی مطلق.
#مونس_آهنگری ✍🏻
Instagram/moones_ahangari🌱